زندگينامه دكتر امير ناصر كاتوزيان

۲ بازديد

امير ناصر كاتوزيان از خاطرات دوران تحصيل خود چنين به ياد دارد .

من لازم ميدانم از معلم عارف خودم مرحوم مير افضلي كه به مثنوي بسيار علاقه داشت و درس عربي را به صورت تجزيه و تركيب نهج البلاغه براي ما ميگفت ياد كنم ايشان وقتي وارد كلاس ميشد دو بيت از مثنوي را با صداي شكسته و لرزان ميخواند و بچه ها بي نهايت براي اين پير مرد احترام قايل بودند.و مطلقا در كلاسش لودگي و شيطنت نميكردند .بي گمان اولين جرقه هاي عرفان و فلسفه توسط ايشان در ذهن و ضمير من روشن شد .

مرحوم مير افضلي قطعه اي از نهج البلاغه را سركلاس مينوشت و بعد آن را معني و تجزيه و تركيب ميكرد و صرف و نحو را به اين صورت به ما مي اموخت پدرم اصرار داشت كه من وارد دانشكده حقوق شوم و رشته علوم سياسي بخوانم و در وزارت خارجه مشغول به كار شوم من هم بر حسب همين تمايل او وارد دانشكده حقوق شدم اما دانشجوي سال دوم بودم كه متاسفانه پدرم فوت كرد ان روز ها در وزارت خارجه كساني كه اشنا يا قوم و خويشي در انجا داشتند را ميپذيرفتند و غالبا ورورد افراد متفرقه دشوار بود از همين رو تصميم گرفتم كه به رشته قضايي بروم در رشته قضايي چون مغزم به رياضيات و استدلال بيشتر توجه داشت تا مسائلي كه ميبايست حفظ ميشد توفيق بيشتري پيدا كردم و در دانشكده حقوق دوباره رتبه اول شدم در همين زمان قرا شد كه محصلين برتر ايراني را براي ادامه تحصيل به خارج بفرستند در ان دوران مرحوم مصدق به عنوان نخست وزيري بسيار محبوب كه در دل مردم به خصوص جوانان جاي داشتند بر سر كار بود و شاه هم با مصدق سر ستيز داشت .

روزي كه قرار بود شاه به من مدال درجه يك علمي بدهد به عنوان اعتراض به رفتار شاه نسبت به مصدق در ان جلسه اهداي مدال حاضر نشدم و همين باعث شد كه بورس تحصيلي را حذف نمايند و من از تحصيل در خارج مرحوم شدم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.